××دنیای دختروووووونه××

××این جا هر چی دلت می خواد پیدا می شه××

.


ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺳﻼﻡ
 
ﺑﺮﺍﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪﻩ
 
ﭘﺪﺭﻡ ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎﺭﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﯾﺪ
 
ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺷﻮﻫﺮ
 
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻡ. ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
Send to:
 
ﺍﺻﻐﺮ، ﮐﺎﻣﺮﺍﻥ، ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﺩﺭ، ﻣﺼﯿﺐ، ﻫﻮﺷﻨﮓ،
 
ﻓﺮﺯﺍﺩ، ﻣﻌﻠﻢ ﺯﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺳﯿﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻃﻼﻕ ﺩﺍﺩﻩ
 
:|
.
.
.
.
.
یکی از رفقای ما هرموقع میخواست بره شهربازی با خودش چندتا پیچ از تعمیرگاه باباش بر میداشت میبرد

 

بعد هر وسیله ای رو که سوار میشد به بغل دستیش که اصولن آدم ترسویی بود میگفت
 
یا ابررررررررفضل
 
این دیگه از کجا باز شد
.
.
.
.
.
 
داداش کوچیکم ۶ سالشه میره کلاس زبان
 
بهش گفتم اگه راس میگی یه جمله بنویس که سیاسی باشه
 
میدونین چی نوشت :
 
AMERICA isn’t IRAN Eggs
 
خداوکیلی اینا گودزیلا نیستن؟؟؟؟ !!!
.
.
.
.
.
.
 
اگه باتری موبایلت خوب شارژ نگه می‌داره
به جای اینکه به جون کارخونه سازنده دعا کنی یه فکری به حال تنهاییت بکن

.

.

.

.

.

یه روز شهاب رفیقم با دوس دخترش رو بیرون دیدم…رفتم بغلش کردم گفتم به به آقا پدرام…
 
شما کجا اینجا کجا!! دختره گفت مگه اسمت شهاب نبود؟؟
 
گفتم به شما گفته شهاب؟؟ این عادتشه به همه دخترا یه اسم جدید میگه!
 
راستی من دیگه باید برم… فقط سارا گفت بهت بگم خیلی بیمعرفتی!!!
 
هیچی دیگه…
 
الان متواری ام. درخواست پناهندگی دادم!!!
..

 

.

.

.

.

ﺑﻪ ﺩﻭ ﺩﻟﯿﻞ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ دوس دخدرم ﺑﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﺁﯾﻔﻮﻧﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﺰﻧﻪ:
 
۱ – ﻣﻦ ﮔﻮﺷﯽ ِﺁﯾﻔﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ
 
۲ – ﻣﻦ ﺩﻭﺳ دخدر ﻧﺪﺍﺭﻡ
 
:|
.
.
..

 

.

.

ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﺗﻮﻱ ﮔﻮﺷﻴﻢ ٩٩٪ ﺑﻴﺨﻮﺩﻧﺎ …
 
ﺣﺎﻻ ﻛﺎﻓﻴﻪ ﻳﻜﻴﻮ ﭘﺎﻙ ﻛﻨﻢ …
 
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﻮﻥ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﻔﺘﻪ .
..

 

.
.
.
.
.
پسر عمم امتحان استخدامی داده بود، بعد چند وقت اومدن در خونشون تحقیقات.
 
از مامانش پرسیدن پسرت نماز جمعه میره؟ گفت: آره به خدا، هرروز میره!
 
:|
.
.
.
.
.
.
 
ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﻦ ﮐﺪﻭﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ اینام؟
 
 
ﻟﻮﺍﺷﮏ، ﺁﺏ ﻧﺒﺎﺕ، ﻗﺮﻩ ﻗﺮﻭﺕ، ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ، ﭘﻔﮏ،
ﺷﮑﻼﺕ، ﻗﻬﻮﻩ
 
ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﭼﺲ ﻓﯿﻠﯽ!

ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻧﺪﺍﺭم؟

.
.
.
.
.
.
روزی به لقمان هیچی نگفتند همینطور ساکت نگاهش کردند…
 
آخر خودش خسته شد گفت:از بی ادبان!!
.
.
.
..

 

.
یکی از نشونه های اعتیاد به اینتر نت این ِ که
وقتی از بیرون میای اول سیستمو روشن میکنی
که تا لباستو عوض کنی سیستم بالا اومده باشه!!
 
خدائیش کیا انیجورین ؟؟؟
 
:) )
 
.
.
.
.
.
.
پسرا بعد خدمت …
 
یه پادگان زیر دست من بودن
 
یکی برام غذا میاورد یکی ظرفامو جمع میکرد
 
به صورت ازاد سیگار میکشیدم البته همیشه چند بسته داشتم به بچه هام میدادم
 
با شورت میگشتم
 
ر‍ژه نمیرفتم
 
پُست نمیدادم
 
هروقت دلم میخواستم میرفتم مرخصی
 
و……

باور کن بعضی وقتا فکر میکنم فرماند پادگان هم بابت کاراش به اینا حساب پس میداده

..

 

.

.

.
.
ماست سون: ۸۰۰۰ تومان
ویندوز سون: ۲۵۰۰ تومان
سر کوچمون رایت میکنه ۱۰۰۰ میگیره!

.

.

.

.

.

.

با اینکه خیلی قدیمیه (مربوط به عهد دیال آپ)، اما جالبه دوباره بخونید.
.
 
یارو زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
 
کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟
 
یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب، دیب!
 
طرف می‌بینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه. اون می آد ‌می پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه؟
یارو می گه: بابا دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ‌ورش دیب داره.
رئیس داروخونه می گه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا. خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری می‌کنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه…
 
یکی از کارمندای داروخونه برای خود شیرینی می آد جلو و می گه:
 
یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره. فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه،
 
گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش.
 
می‌رن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟
 
یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه می گه: که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو: آره.
کارمند: داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای؟!
 
همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد.
 
کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه مشمع مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
 
همه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟
 
کارمنده می گه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
 
می گه: بابا همون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
 
رئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
 
کارمنده می گه: تموم شد. آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت
..

 

.

.

.
.
زنه شوهرش رو واسه نماز صبح بیدار کرد… شوهر گفت بذار کمی دیگه بخوابم بعدا قضا می خونم.
 
زن گفت نمیشه شرع گفته نماز رو باید به وقت خودش بخونی.
 
مرد گفت ولی شرع گفته میتونین تا چهار تا زن هم داشته باشین.
 
زن گفت بخواب عزیزم هروقت خواستی نمازت رو قضا کن، خدا خیلی بخشندست
.
.
.
.
.
.
.
.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:44 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
яima